نشده است تاكنون برايتان بنويسم، گاهي صدايتان كردهام، برايتان از دردهايم گفتهام، ولي نوشتن؟ بار اول است. اي كاش حاضر بوديد. ميشد شما را ديد. حضورتان آمد. درد دل گفت، كسب تكليف كرد. اين عاشورا كه گذشت، دلم مي خواست اين كوله بار گناه را زمين بگذارم، سبك بال بدوم، بدوم به سوي شما، سمت خدا. مي خواستم حر باشم، آزاده باشم، پشت پا بزنم به همه دلبستگيهام، به ترديدها، دودليها . اما نشد آقا، حتي بارگناهانم سنگينتر نيز شد. خمار صدشبه دارم.....
اميد آخرين اگر تويي.....
براي او كه روزي خواهد آمد....
آمد ,كه ,بار ,مي ,باشم، ,برايتان ,حر باشم، ,خواستم حر ,مي خواستم ,خدا مي ,باشم، آزاده
درباره این سایت